مو سی تو همینجا حنا بار گذاشتُم گذاشتُم گذشتُم از اون پیر ساحل نشین تا یه روزی خبر سی دل مُو بیاره قراره، ازینجا که هستی، که وصلش کنُم مُو به دریا قراره به جای سواری یه قایق بیارُم دِم خونتون با گل و روسری اناری با یک عالمه مرغ دریایی خوش نوای جنوبی نترس عشق جونی نترس عشق جونی یهوی وقت رفتن ببینی بچا خورده* میرن توی کل و یزله* میرن وُ می پیچه بانگ نی همبونه توی دل که یارُم آوردن و دریا تماشا میشینه سی لحظه ی، که پا روی دستاش بذاری و جاشوی خستش توی شرجی
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت